<< ابرِ ارغوانی >>

ساخت وبلاگ
 ---------دیل گارنگی می گوید؛ بعضی چیزها در جهان خیلی مهمتر از دارایی هستند، یکی ازآنها توانایی خوش بودن با چیزهای ساده است.هندونه های زمستونی هم جزء چیزهای ساده ،...که آدمی دوووست می دارد با ظرفش ازآن خانم بگیرد و ،...دو لپی تناول کند...-----بله ،درست ومیزان فرمودید؛خواستم بگویم ،آقای دیل ؟شمایی که درخانواده ی  کشاورز،دیده به جهان گشودید ،بله شما....شما خوب میدانید، درسرمای زمستان مرغانه جمع کردن چه خوشی وهزوافری دارد....البته که ، جناب دیل !، مرغانه جزءچیز ساده ی خوشحال شونده نیست .یعنی الان ما به لطف دو تا مرغ جوانِ تخم گذار ،جزءمولتی مرغانه دارها درمتبخ هستیم.چی؟مرغانه چیست؟مرغانه همان اِگ هست دگر! عِگ هم همان تخم مرغ .فلضاما می گیم مرغانه !،،،،،،،،جای شما سبز یشمی ، املت با عگ مرغانه ها بسی بسیارها شاهکارشده بود/:الانه برای مان سوالی پیش آمد که؛مرغی که پس از عِگ نمودن در بلادکفر، اهل منزل را باخبرمیکند ،...که یعنی قبل از آن کلاغی که بر بالا بلندای درخت گردو منزل دارد،...شما بجهت برداشتن عِگ اقدام کنید! چه می گویید؟؟ما می گوییم ؛عه ،مرق کتکتاس دره !! یعنی آن اصواتی که پس از عِگ گذاری ازخود ساتع می نماید،کتکتاس نام دارد:))...........لونه ی مش کلاغه رو در بالا بلندای  درخت توجه نمودین؟از ه << ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 130 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 22:04

سلام میگل خاخور جان
چقدر جالب، چشم اسبها نور را منعکس کرده و سفید افتاده!
پاسخ:
سلام بلامیسررر
آری نور فلش گوشی
چون نمود...
چشم های زیبایی دارد
<< ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 126 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 22:04

 -------- مدتی پیش پدرم به من گفت که یکی از آزاردهنده ترین اشکال ادب ظاهری وساختگی ، سوءاستفاده از قول قرار است .وقتی از شما چیزی خواسته می شود که از عهده و توانتان خارج است ،صریح و بی رودروبایستی بگویید که نمی توانید و امید بیهوده هم به کسی ندهید، در عوض آنچه را که در توانتان است ، بی معطلی انجام دهید.به این ترتیب از لطف امتناع و اجابت همزمان بهره مند شده اید و در هردوی این ها بزرگی و ارزشی وجود دارد که شخصیت آدمی را به طرز اعجاب انگیزی ترفیع می دهد.ومن به راستی نمی دانم خصومتی که ازیک امیدِ ناامیدشده ایجاد می شودبزرگ تر است یا مهری که از یک تقاضای اجابت شده عاید می گردد! ........یکی از مهم ترین قوانین در شناخت رفتار انسان ها سکوت تقریبا مطلق درباره خودتان است ..محض مشغلولیت وتفریح،چند روزی را با دور و اطرافی ها فقط از خودتان حرف بزنید؛از غم و غصه هایتان بگویید، ازخوشی ها ومعاشتان بگویید، خواهید دید توجه ظاهری که به شما داشتند، جای خودش را می دهد به بی تفاوتی .بعد از آن هم اگر خانم میزبان از سرِادب حرفتان را قطع نکند، همه به ستوه می آیند ؛هر کس به بهانه ای با زیرکی از گوشه ای می گریزد.اما اگر می خواهید که همه محبت و همدردی آدم ها در مورد خودتان جلب کنید، با آنها در مورد خودشان صحبت کنید،بگردید دنبال سوالاتی که ،....._خوب،...یهو دلمون خواست دو صفحه اونورطر رو بخونیم ،نوشته بود که؛م << ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 135 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 19:45

 --------- فیلسوف و  نویسنده ؛رالف  والدو  امرسون، پدید آورنده مکتب تعالی گرایی (عاطفه گرایی، ترافرازندگی،استعلاء گرایی،...) می گوید؛ همیشه و زیاد خندیدن،در احترام به خردمندان و علاقه به کودکان ، مشتاق بودن،مشتاق انتقاد به جا بودن و درخیانت دوستان دروغین ،شکیبابودن،زیبایی را درک کردن ،بهترین ها را در دیگران یافتن،جهان را به خاطر یک خوبی کوچک ،اعم ازکودکی سالم یا یک باغ،یا نجات اوضاع اجتماعی رها کردن،دانستن این که موجود دیگری بهتر زندگی می کند ، زیرا که تو زیسته ای.....این است کامیابی،...☆همین.☆☆تصویرتکراری هست،ولی خب عاشق فیگور شونم،... (1 لایک) << ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 128 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 19:45

 ____                                            _____ دکتر محمد مصدق ؛ به عقیده اینجانب نجات کشور ما منحصرا در ایمان به دموکراسی حقیقی وایجاد حکومت واقعی مردم برمردم است؛وهرنوع حکومتی که به آراء وافکار عمومی متکی نباشدنه تنها قادر نیست خدمتی انجام دهد بلکه منشاء بدبختی ها ومصائب عظیم برای ملک وملت خواهد شد و سرانجام خود ومملکت را نابود خواهد ساخت._________چون وا نمی کنی گرهی، خود گره مشو ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست....---------☆قراربود یه مطلب  دیگه ای بنویسم،...که منصرف شدم.راجب جنگ بود.که خانوم  دلش رضا نداشت همسرش بره و،...باهاش سرسنگین بود.لج کرده بود.که زمان رفتن فرار رسیدو خانم همچنان ابروگره و،...مسافرعزیزش دم درمنتظر!،...جای تصویراجتناب خانوم خالی می مونه.( تصویرگل حسرت) شاید ،بعدا تصویراضافه بشه.شایدم نه.نمی دونم.نمی دونم،...لعنت به جنگ  ،لعنت به  همه آنانی که باعث و بانی جنگ شدن و میشن و،.... << ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 131 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 19:45

 ~~~~~      ~~~~~~  سکوت دشوار است .... وقتی میان چند نفر حاکم می شود .... که هرکدام حرفی ناگفته زیر زبان دارند.... در چنین احوالی اگر آدم ها به یکدیگر نکاه هم بکنند،…… سعی می کنند توی چشم هایشان حرفی خوانده ...(شود!؟یا نشود!؟؛هردو ممکنه!!) *ازکتاب بنی آدم -محمود دولت آبادی  +تصویر بالا جزء اون تصاویری هست که؛تا ابدویک تو ذهنم میمونه.ای کاش راهی برای دیدن چشم هایش می بود...به اون دستهای کتلتیش دقت کنید!!ازاون کتلت قانونیه ها ...با گوشت 95 %دی+ یک عدد سیب زمینی متوسط +یک عدد پیاز +نمک وفلفل وزردچوبه( حالا تخم مرغ هم نزدین مورد نداره...چون درصد گوشته بالاهه مانع آب اندازی سیب زمینی وپیازه میشه...)که قشنگگگ مغز پخت شده و میتونی باخیال راحتتت....گاااز.فقط گاز. اون مچ مبارکشو میبینید؟؛اینجا بهش میگن؛دسْگردن. یقینا اگه میشنید ...که  اجی بهش میگه؛ایلاهی مارجان تی دسگردن ره بمیره !سر شو کج می کرد!سر شو از پشت درخت صنوبر کج میکردو پی صدا می گشت.... +سوره بلد ؛آیا برای او دو چشم قرار ندادیم؟(۸)ویک زبان و دو لب؟(۹)                            +معمولا دکترا بعد شرح حال شنیدن و تجزیه و تحلیل ..که چه دارویی بنویسن ..(خصوصا برای فاویسمی ها) وهمونجور که مشغول نوشتن نسخه هستند...میگن؛دست تونو بزارید روی میز!! بیمار هم دستشو میزاره روی میز...دکتر با دست راست تند تند مشغول نسخه نویسی هست...یه نیم نگا << ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 142 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 11:12

 ~~~~~ ~~~~~ با احترام ؛تقدیم شما دوستان عزیز() + حضرت حافظ می فرمایند؛در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود/کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد...   فلضا؛ما رفتیم ولایت .یک سری به خونه باغ زدیم و ..اوشان را زیارت نمودیم...(گل محمدی) جان کلام ؛اصلا وابدا  هوش بداشتن  پیش او! لاممکن ... (8 لایک) << ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 154 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 11:12

 ~~~~~~~ ~~~~~~~~  پرسید چگونه ای؟ گفت؛ چگونه باشد حال قومی که در دریا باشند و کِشتى بشکندو هر یک بر تخته اى بمانند!؟ گفت؛ صعب باشد ! گفت ؛حال من هم چنین است..... #تذکره الاولیا  عطار .......... ........... دلم دریاست ساحل ها کجایید/دلم ره جوست منزل ها کجایید/رسوم دلبری آموختم من/شما را جویم ای دلها کجایید/لب دریا صفای روح جان است/دل دریا جهان بیکران است/خورد موجی سر موج دگر را /ولی دریا روان است و روان است/مرا بر روی دریا منزلی هست/مرا از کشت دنیا حاصلی هست/به دریا میزنم دل تا بداند/که اندر ساحلش دریا دلی هست/همه مانند ما شیدا نیایند/بهارو تیر مر یکجا نیایند/مگر دریا دلی را برد دریا /دگر مردم لب دریا نیایند......... +خلاصه اینکه؛شیمی جان ساق وشیمی دیل خوش .... (2 لایک) << ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 122 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 11:12

 ~~~~~~ ~~~~~~   وحشی بافقی می فرماید؛ من و عشق و دل و دیوانه  بساطی داریم .... عقل هی فلسفه می بافدو  ما می خندیم..... ~~~~~~   امروز(یعنی شنبه )؛داشتم میرفتم مغازه آ سید .که وقتی از جلوی دکان بزازی رد میشدم....عطر بوی گلپر ما را به تنفس عمیق وا داشت....بعد تو ذهنم مرور کردم؛مامان جان رفته بودن طالقون از اونجا گلپرگرفته بودن....شاهکا ر بیست.که 24ساعت ..گذاشتیمش روی بخاری ...که رطوبتش گرفته بشه و (گلپر که چه عرض کنم!! آدم کله خشک امام زاده هاشم رو رد کنه...عین کفش چرم و دس دوز ... پا زدن رو فراموش میکنه...رهای رها میشه.واین یعنی  روایت داریم..نم گرفتی برا بعضی ها واجبه:O) گلپرهای خشک شده ...ریخته شدن توی آسیاب برقی...بوی گلپر خونه رو ..ورداشته بود...یعنی من جای جای خونه رو انار دون شده و گلپرو نمک پاچیده شده میدیدم..که اصن نمی تونستم راه برم .باورکنین راست میگم...یک ساعت () پیش آسیاب نشستم ونگاهش کردم... که مامان جان گفتن؛میگن ،بچه هایی که جایی خیره میشن برای ساعت هایی...یکی از نشانه های اوتیسمه !!!() البته همین اخیرا داشتم برگ چنار رو نگاه میکردم و....دوباره گفتن؛فکرکنم از نشانه و...گذشته...تو اوتیسم گرفتی!!(:) که گذشتم و رسیدم به مغازه آسید... که شوید و گشنیز گرفتم و ....نرسیده به دکان یادم اومدهمون گلپرا تموم شدن.... که رفتم توی دکان ...البته با سلامی رسایی که گفتم و پاسخ ها << ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 133 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 11:12

~~~~ ~~~~~    چه ستودنی ست آن کو نیندیشد  ""زندگی گذراست"" به هنگام بر جهیدن آذرخش  *باشو* ~~~~~ ~~~~~ همونجور که تند تند داریم لوبیا پاک میکنیم...داره راجب مریم حرف میزنه و منم سرمیجونبونم....که یهو برگشت پرسید؛شما اگه جای داداشم بودین چکارمیکردین!؟؟ ....؛من اگه جای جاسم بودم دیگه دنبال مریم نمی رفتم.نمی رفتین!؟نه.نمی رفتم.میزاشتم.خونه ی مامانش  بمونه ...وقتی اون روزِ روز مریم رو بردم گردوندنم و براش کیف خریدم و کباب و بعد دلش خواست بره زیارت و بازار فومن و....چی شد یهو؟که وقتی رسیدیم خونه اش با اون برخورد بی ادبانه اش!؟کجای کارم اشتباه بود!؟کجا پنهون کاری کردم!؟مگه همین مریم نبود که هشت صبح زنگ زد به مامان گفت من با جاسم توی چادرمی مونم و ..چه و چه و چه... بعد مکثی؛خیلی شاکی وار ...جمله نوشت پشت ماشین رو گفتم!!! ~~~~ ~~~~(کادوی تولدی که سیزده  سال پیشه:)) ) جمعه ؛قبل رفتن ...سمت ولایت... خیابونای مرکز شهر دور زدیم...(دوتا عکس اول رو گرفتم)که کلی دس فروش و مردم درحال خرید..... نمی دونم چرا!؟یادم اومد دوست دارم یه مغازه ابزار یراقی داشته باشم(البته مدتی هست بغل دست همین ابزار یراقیه عطاری هم  بازگشایی شده:-P) برای مرد شریف تعریف کرده بودم....گفت؛این که میشه انباری !!! جدا!؟()وقتی از هر ابزاری یکی داشته باشی و....میشه انبار ابزار ...() که اینطو!!!پس تصدی میکنم؛آغا ما یه انباری پ << ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 180 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 11:12

از این اسپریام داریاز این اشک اوراخیلی از خانوما با خودشون دارنحالا که دوست دارید لیخند+++++=+پاسخ:نه نه. ازاونا خوشم نمیادولی دوست دارمشوکر داشته باشمهرچند داسِ از اون داس هاى شقه شقه کنه و نیازی به اسپریام اشکآور و شوکرمکر..نیستدقیاااااهمینها رو پشت اون لبخند آیکنه دیده بودمدوستتوندارمآی لیلیجان لیلیمی جانه جانان لیلیلیلی تره دارم دوستاز جان و دیل لیلی << ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 126 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 11:12

 ~~~~~ ~~~~~  [مشخصه اعصاب نداره ها :O] وقتی ظرف می شویی دعا کن! شکر کن....! به خاطر اینکه ظرف هایی داری که بشویی! یعنی غذایی در کار بوده.... یعنی کسی را سیر کردی.... یعنی  با محبت، با عشق،از یکی دو نفر مراقبت کردی.... برایشان آشپزی کردی، میز چیده ای ..... تصور کن! چند میلیون نفر در این لحظه ، ظرفی برای شستن ندارند!!…… یا کسی را ندارند که برایشان میز بچیند!!…… # جناب پائولو ... *ازامام زین العابدین ع منقول است که؛حق مادرت بر تو آن است که بدانی او تو را در جایی حمل و.نگهداری کرده که هیچ کس به نگهداری دیگری در آنجا اقدام نمی کند،او از میوه دلش و شیره جانش به تو.داده است،با همه اعضا و جوارحش تو را نگهداری و حمایت کرده است و باکی ازاین نداشته که گرسنه بماند و تو را سیر کند،تشنه باشد و تورا سیراب گرداند،عریان باشد ولی تو را پوشیده دارد،خود در برابر آفتاب بماند ولی سایه بان تو شود،به خاطر تو بی خوابی بکشد و تورا از گزند سرما و گرما نگه داردتا تو از آنِ او باشى .وباید بدانى که تو هرگز قدرت و توانِ سپاس او را نداری ،مگر با یاری و توفیق خداوند. أَنِ اُشْکُرْ لِی وَالِدَیْکَ؛نسبت به من و پدر و مادرت شاکر باش!(لقمان _آیه 14) پروردگارا ؛از برای نعمتهای آشکار و روشن ....از برای نعمتهای پنهان و ناشناخته ؛ستایشگر و سپاسگزاریم() (6 لایک) << ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 319 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 11:12

 ~~~~ ~~~~  ~~~~ ~~~~~~ ~~~~~رسیدیم خونه ی آقاجان  ~~~~~  جناب سهراب  خان سپهری فرمودن؛غنچه ای می شکفد ،اهل دِه باخبرند.....!چه دِهی باید باشد !……کوچه باغش پُرِ موسیقى باد!،…… ~~~~~ ~~~~~ ~~~~~~ ~~~~~ ~~~~~ ~~~~~ ~~~~ ~~~~ جمعه بعد چیدن گل سرخ محمدی ؛ره سپار خونه ی آقاجان شدیم.همانطور که خواندین ؛اهل ده باخبرند.... فلضا ما از عطربویی که توی حیاط آقاجان پیچیده بود...خبردار شدیم که؛غنچه ای شکفته است و....آلوچه هایی به ثمر رسیده است و....واینکه؛میان روستای ما خدا ؛هرجا که بوی گندم و آب و علف باشد آنجاست؛خدا در روستای ماست؛من از این روستای سر سبز و ازاین بوی ساقه های شالی  گشته ام سر مست.... (2 لایک) << ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 133 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 11:12

 ~~~~~~~~~حضرت مولانا در فیه مافیه فرمودن؛درقیامت ؛چون نمازها را بیارند در ترازو نهند !وروزه ها را همچنین....!اما چون؛محبت را بیارند،محبت در ترازو نگنجد ! پس اصل محبت است....فلضا ؛اگر هزار تعنت کنی و طعنه زنی /من این طریق محبت زدست نگذارم.....~~~~~~~~~~~~      ~~~~~~~به عبارتی موسیقی متن این پست:-Pمانیز با جناب بورخس نویسنده و شاعر آرژانتینی موافقیم...که می گویند ؛اگر کسی بخواهد قسمتی از زندگی شما باشد..حمتا خواهد بود،،،پس برای کسی که تلاش برای ماندن نمی کند خودتان را به زحمت نیندازید..تا جایی را برایش نگه دارید،بگذاریدبرود....(بیربط نوشت یک ؛چندوقت پیش رفته بودیم چشم پزشکی..(البته همراه مُعرف)خانم دکتر اشاره به کراتومترکردن ؛که یعنی برای تشخیص آستیگماتیسم ...(البته قبلا عینک آفتاب رفته بودیم)...که چونه ات رو بذارتوى جا چونه ای دستگاه و پیشونیت رو بچسبون ....ونگاه کن ؛یه همچون تصویرنخستی  دیدیم...البته بجای ماشینه یه بالن در انتهای جاده بود...(جاده زیبایی بود..که آدم دوست داشت تا تهه جاده بدوعه..).آغا چونه گذاشته نگذاشته گفتن؛سمت چپ.هنوز به نیمه های  جاده نرسیده بودیم ..گفتن؛ خوبه،،،، راحت باشید.یعنی نیاز به عینک نیست.گفتم بله. ولی دکترقبلی بهم گفتن درزمان مطالعه و نگاه کردن به سیستم  وتی وی << ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 279 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 18:11

 ~~~~~~~~~~~الهی؛دلی ده که در حرص وآز بر ما باز نشود وقناعتی ده که چشم امید ما جز روی تو باز نشودالهی؛دستم گیر که دست آویز ندارم وعذرم بپذیر که پای گریز ندارمالهی؛تحقیقی ده که از دنیا بیزارشوم  و توفیقی ده که در دین استوار شویم...الهی ؛کدام درد ازاین بیش باشد که معشوق توانگر بود و عاشق درویش..... تنها یک بار می توانست درآغوشش کِشَدومی دانست چون بهمنی فرو می ریزدومی خواست به آغوشم پناه آوردنامش برف بود تن اش برفی قلبش از برف وطپشش صدای چکیدن برفبر بام های کاهگلی ومن او را چون شاخه ای که زیر بهمن شکسته باشد دوست می.....بیژن الهی *و صدای چکیدن ورف می دانید ؟~~~~~~~~~~~~~+سلام.دهمین ماه... از سه ماهه پایانی سال  مبارک...دی ماهی های عزیز ،ماهِ میلادِ شما خجسته << ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 119 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 18:11

 ~~~~~~~~ ما به آدم هایی محتاجیم که؛به آینده ی بچه هایشان فکرکنند،نه به گذشته ی پدرهایشان.......!محمود دولت آبادی-کلیدر.#بدو بدو پله ها رو دوتایکی میاد بالا و نفس نفس زنان میگه؛سلام.برای ریاضی کلاس تقویتی  گذاشتن.سلام بلامیسر .بیا تو ببینم.چی میگی...همین جور که مشغول گشتن توی کیفش هست، میگم؛خب میگفتی؟کلاس تقویتی !؟شما که حساب کتابت خوبه الحمدالله.میگه؛میدونم.خواستم بهتون بگم؛خاهرعمران کلاس تقویتی گذاشته.!!(مدیونین فکر کنید خندیدم .به جان خودم  نخندیم وبغض خنده ام رو قورت ناک شدم و)پرسیدم؛توی کلاس!؟نه خونه خودشون.پرسیدم ؛دوست داری بری!؟سرشو بلند کردو گفت؛نمی دونم !!به نظرتون برم! !؟نرم؟(آیکن اسمایل ها اسمایل)جهش میکنه سمتم....منم ازدستش فرارمیکنم میرم  توی اطاق...(خدامیدونه فیگورش ولحن گفتنش چقدرخنده داربود)از پشت در میگه؛بلاخره بیرون میای که!!!من میدونم و...:)))خدایا شکرت:-**چشمانت؛نور را از خودعبور میدهند... << ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 143 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 18:11

 ~~~~~~~~~~~ ~~~~ اون لیمویی های خوشرنگ....نگا به قیافه کجدارو...اونا آفتاب دیده اند..یعنی طعم ومزه شون حرف نداره...~~~~~پاییز سال سیصدو ... ( چند!؟ یادم نیست .گمونم پانونزده سال پیش... شایدم کمتر!!شایدم بیشتر)آقاجان میره بازار روز...چند ساعت بعد همراه  چندپاکت میوه ؛ازنوعه پاییزیِ موجود دربازار برمی گردن.(غول انگورهم بود)القصه ؛اجی جان لیموشیرین رو فیله میکنن  (عاشق لیموشیرینن) هسته هاش رو هم میزارن گوشه ی پیش دستی....~~~~~~~~~~~ببینید ؛توک پنچه پا بایستید ...مشخصه ..که اجی جان ؛هسته ها رو بردن پشت انباربرنج ...توی خاک چرم وسیاه (چرم =مرغوب. کود دار)چالشون کردن..حالا درست به پای لیموی شیرازی نمی رسه...که یعنی اینجا گیلانه و اونام ؛ لیموی گیلانی ()~~~~~نمای خردادیِ تصویر سوم ... << ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 135 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 18:11

~~~~   ~~~~~~~~~من سرانجام جاده را سدمیکنم....ب اسیل رویاهای ناگزیرو سرانجام خویش را دوباره پیدا می کنم...آری جهان از ما....~~~~خنده لازم خواهد شد؛خنده ای از سر تَندرستیخنده ی برادری جاودان.هرکس با دیگران،چنان مهربان خواهد شدکه با خویش،همانند زمانی که آدمی به خاطر محبوبیت خود،خویشتن را دوست میدارد.....~~~~~~~~~تصور بفرمایید ؛یکی از آن دو شیرینی دردستان کوچک وتپلی  طفل سیزده- چهارده -شایدم پونزده -شونزده ماهه ای ببوده باشد...() چونان به دایره مینگرد...سپس ها انگشت اشاره نیمه تپلی اش را درمیان دایره ی مارمالاد غوطه ور می سازد...وبه آرامی تا نوک مماخش می آورد و()چونان نظاره مینماید...لابد شما میزنید زیرخنده وآن طفل معصوم ()چون میشود....که ای داد بیداد...شما داشتین فیلم شو برمیداشتین...(البته ..فکرمیکنید ؛انگشت اشاره ی مارمالاد مالی شده اش ...  رو هوا بسان اجازه خانم!؟مانده است...نخیرجانم )فلضا ببایستی خودتان دست بکارشوید و هرآنچه دیدید...اجرا نمایید..که وقتی انگشت اشاره تان تانوک مماخ تان ...یعنی دیدگان لوچ شده تان را بدید...غش غش خنده هاش بلند می شود....()  لابد فکرمیکند؛.. بسان خودش مارمالاد را به پهلو و << ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 125 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 18:11

 ~~~~~~~~~~~ ای مریم خدا تورا به کلمه ای از جانب خود بشارت میدهدکه نامش مسیح،عیسی بن مریم است؛در حالی که دردنیا و آخرت آبرومندو از مقربان الهی است...(آل عمران)وسلم علیه یوم ولد ویوم یموت ویوم یبعث حیا...(مریم _۱۵)وسلام ما بر او باد؛روزی که تولد یافت،روزی که می میرد،و روزی که زنده برانگیخته می شود....والسلم علی یوم ولدت ویوم اموت ویوم ابعث حیا(مریم_۳۳)وسلام (خدا)بر من است،روزی که تولد یافتم،روزی که بمیرم ، روزی که زنده برانگیخته می شوم....پ.ن ۱؛این است عیسی بن مریم ،گفتار حقی که در آن تردید می کنند....(۳۴)پ.ن۲؛نان نمی تواند روح انسان را سیر کند!،……بلکه فقط کلام خداست که می تواند نیاز درونیراو را بر آورده سازد...(انجیل)و ان الله ربی و ربکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم...میلاد مژده و مسیح انسان در رنج، بر بشریت فرخنده باد...().............اینجا بهش میگن گل چای.رایحه اش ترکیبی از ؛بهارنارنج+یاس رازقی+گل چای...(توی مسیر لاهیجان ..باغ چای دیدین ..بزنین کنار...میون بوته ها...پی گل چای باشید....فقط اون مارمولکه و پشت بندش غورباغهه درشرف جهیدن مشاهده نمودید...)دونه دونه بین شون تقسیم کردم...کلی خوشحال ومتعجب شدن ..که << ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 250 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 18:11

 ~~~~~~~~ هزار نوبت اگر خاطرم بشورانیازاین طرف که منم همچنان صفایی هست....(بخدا که)عرضم به حضور شما که ؛حوالی ساعت 20:30شب قبل ...ما همراه دادا اینا یک استکان (به قول خودش) غذای میمون ها رو خوردیم...آغا به نه ونیم نکشیده بیهوش شدیم....() دیگه چیزی یادمون نمیاد ...تااینکه بیدارشدیم- دیدیم همجا تاریکه()ازخودمون پرسیدیم ؛ مگه ساعت چنده؟که دیدیم ساعت دیواری :چهارونیم صبحه...بعد یادمون اومد ..دادا بهمون گفته بود؛این یه استکان حال تو... توووپ .عالی .بیست .امروز هرکی حال مونو پرسید ...گفتیم ؛.توووپ .عالی.خدایا شکرت (:)√....خب حالا قبض تلفن همراه تون !؟ده هزار ریال.خونه !؟بیست هزار ریال.اصن تماس میگیرین!؟شما ها میزارین!؟چطور ؟اینجوری که نمایشگر تلفن نشون میده ؛شما خودت  پنجاه وپنج دقیقه ی پیش تماس گرفتین !! بنطرت حرفی می مونه؟ نکنه دوست داری زنگ بزنم فوت کنم!؟خداحافظ بابا.خداحافظ:)))خداحافظ:))) << ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 137 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 18:11